پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
فروش جزوه
نوشته شده در 18 مهر 1389
بازدید : 1786
نویسنده : TAKPAR

برای تهیه سی دی ها و اقلام زیر مبلغ آنها را به اضافه ۱۵۰۰ تومان هزینه پست و بسته بندی به شماره حساب0103697730000 سیبای بانک ملی به اسم شهاب الدین واریز کنید و اگرتونستید فیش پرداختی رو برام ایمیل کنید:kiana_82f@yahoo.comیا شماره پیگیری رو که روی فیش هست برام اس ام اس بزنید.

اگر مشکلی داشتید می توانید با شماره ۰۹۳۷۹۲۶۵۸۷۴ تماس بگیرید.اگر موبایل خاموش بود یا رد تماس زدم بدونید تو موقعیتی هستم که نمی تونم جواب بدم لطف کنید بعدا تماس بگیرید.

===================================================

 جزوه های کسب  درآمد از اینترنت

۱-جزوه های آرزو شکیبا میلیونر اینترنتی همراه با سی دی ایبوک های شعرهر کدام ۱۵۰۰ تومان تهیه شده توسط خودم

 




پاسخ به سوالات
نوشته شده در 18 مهر 1389
بازدید : 1713
نویسنده : TAKPAR
در این پست به سوالات شما پاسخ می دهم .توجه داشته باشید که در مورد هر سایتی سوال داشتید فقط در قسمت نظرات این پست مرقوم بفرمایید تا جوابگو باشم البته در حد معلومات.

پاسخ به سوالات بعد از چند مدت پاک می شود.از پاسخگویی از طریق ایمیل و.... معذورم .جواب ها فقط در این پست داده میشود.

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------

حسین :

سلام. می خواستم بدونم آیا شما با سایت های green horse و link2communicate کار کردین؟ نمی دونید واقعیه یا نه؟ خواهش می کنم بهم ایمیل بزنید یا در وبلاگم به صورت خصوصی جواب بدین. ممنون

جواب :

من با گرین هورس کار کردم و بیشتر از ۲۰۰ تا زیرمجموعه دارم ولی چون زیرمجموعه ها برنامه تیکربار را اجرا نمی کنند هنوز هیچ پولی به حسابم در سایت نیومده و هیچ پرداختی به من نداشته اند.با اون سایت دیگر هم کار نکرده ام.

ژ                             برای یافتن پاسخ خودتون بر روی ادامه مطلب کلیک کنید.




70 سنت
نوشته شده در 18 مهر 1389
بازدید : 1895
نویسنده : TAKPAR

آموزش کامل ADPTC

این سایت که قبلا اسمش هفتاد سنت بود در پی نظرسنجی از کاربران خود تغییرات عمده ای ایجاد نموده است.این سایت قبلا هم جزو سایتهای ماتریکس بود و هم جزو سایتهای کلیکی .یعنی شما می تونستی توش کلیک کنی وقتی پولت به اندازه مشخصی رسید مرحله اول ماتریکس رو بخری.بعد به معرفی افراد بپردازی و به ازای هر زیرمجموعه که مرحله اول ماتریکس رو بخره ده سنت دریافت کنی و یعد وقتی پول بیشتر می شد می تونستی یا مرحله دوم ماتریکس رو بخری یا پولت رو به حساب بانکیت انتقال بدی.

در پی تغییرات این سایت به دو سایت تفکیک شد.یک سایت کلیکی و یک سایت ماتریکس.

توضیحات سایت کلیکی

در این سایت روزانه به طور متوسط ۲۰ آگهی برای کلیک کردن قرار می گیرد که شما به ازای هر کلیک مبلغ $0.0125 یعنی کمی بیشتر از یک سنت دریافت  می کنید وقتی پول شما به مبلغ ۷۰ سنت برسد می توانید آن را از سایت درخواست کنید.گرفتن زیرمجموعه در این سایت کمک شایانی به بالا بردن درآمد می کند.این سایت با بانکهای اینترنتی پی پال - آلرت پی و لایبرتی رزرو کار می کند.برای عضویت روی بنر زیر کلیک کنید:

در سایت  برای درآمد از این سایت مثالی زده:

Example of earnings
You click 20 ads a day: $0.20
100 referrals click 20 ads a day: $4
You earn every month: $126




نوشته عاشقانه
نوشته شده در 18 مهر 1389
بازدید : 2090
نویسنده : TAKPAR

اگر ماه بودم به هر جا که بودم سراغ تو را از خدا مي گرفتم اگر سنگ بودم به هر جا که بودي سر رهگذار تو جا مي گرفتم اگر ماه بودي به صد ناز شايد شبي بر لب باممان مي نشستي اگر سنگ بودي به هر جا که بودم مرا مي شکستي، مي شکستي

من از کجاي تو شروع شدم در امتداد لحظه اي که امتداد تو بود از درون تو گذشتم، در درون تو زاده شدم چون حوا که از دنده ي آدم بيرون آمد خودم را تنها يافتم ميان فاصله اي از خودم، تا سايه هاي تو *** غم هايم آشنا با من نفس مي کشند با حادثه هاي معمول از حوادث عبور مي کنند از فضاهاي رنگي به جستجوي بيرنگي آهنگ بي صداي بودن، بودم يا طنين ترانه اي در دور *** کلاه تو بزرگ بود و پر سايه و من و سبزهاي کوچک، در انتظار نور سوار بر خيالات خودم بودم که بادي وزيد و پلکهايم در افق گم شد با سکوت *** در چشمانت سؤالي بود نوري که از مردمکهايت مي ريخت پريدن پرنده اي از ميان پلکهايت در چشمانت سوال... و من که بي تفاوت از کنارت عبور کردم

 خدایا من در کلبه ی حقیرانه ی  خود چیزی دارم که تو در عرش کبریای خود نداری من چون تویی دارم و تو چون خود نداری.

من عاشق چشم توام تو مبتلای دیگری دارم به تقدیر خودم عمری عادت میکنم گفتی محبت کن برو باشه خداحافظ ولی رفتم که تو باور منی دارم محبت میکنم .

 عشق با هم زیر باران ایستادن و خیس شدن نیست عشق ان است که یکی برای دیگری چتری شود و او هیچگاه نفهمد که چرا خیس نشد.

بهترین چیز رسیدن به نگاهیست که از حادثه ی عشق تر است.

تو را گم  میکنم هر روز و پیدا میکنم هر شب بدین سان خوابهارا با تو زیا میکنم هر شب تویی این کاه را چون کوه میسازد چه غوغایی در این دشت بر پاست امشب چه پیچ و تابی دراد این اتش که من این پیچ و تاب را تماشا میکنم هر شب کجا دنبال مفهومی برای عشق میگردی که من این واژه رو منی میکنم هر شب.

 روزي روزگاري، اهالي يک دهکده تصميم گرفتند تا براي نزول باران دعا کنند. در روز موعود، همهء مردم براي مراسم دعا در محلي جمع شدند و تنها يک پسر بچه با خودش چتر آورده بود و اين يعني ايما

دوستت دارم اما نه به اندازه ي بارون ، چون يه روز بند مياد . دوستت دارم اما نه به اندازه ي برف ، چون يه روز آب مي شه . دوستت دارم اما نه به اندازه ي گل ، چون يه روز پژمرده مي شه . دوستت دارم به اندازه ي دنيا ، چون هيچ وقت تموم نمي شه

زندگی مثل یه جاده است ، من و تو مسافراشیم ، قدر لحظه ها رو بدونیم ، ممکنه فردا نباشیم

با چنان عشقی زندگی کن که حتی اگر بنا به تصادف در جهنم بودی خود شیطان تو را به بهشت باز گرداند.

هرگز براي عاشق شدن، به دنبال باران و بهار و بابونه نباش. گاهي در انتهاي خارهاي يک کاکتوس به غنچه اي مي رسي که ماه را بر لبانت مي نشاند 

زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نيست و دلم بس تنگ است بی خيالی سپر هر درد است باز هم می خندم آن قدر می خندم که غم از روی رود

شمع داني به دم مرگ به پروانه چه گفت؟ گفت اي عاشق بيچاره فراموش شوي... سوخت پروانه ولي خوب جوابش را داد گفت طولي نکشد نيز تو خاموش شوي 

ميدوني فرق لبخند تو با لبخند من چيه ؟ تو وقتي شادي ميخندي،من وقتي تو شادي ميخندم

به همه لبخند بزن اما با یک نفر بخند همه را دوست داشته باش اما به یک نفر عشق بورز تو قلب همه باش اما قلبت همیشه برای یه نفر باشد

در دنياي بچه ها هر کي زودتر بگه دوستت دارم برنده هست ولي در دنياي بزرگتر ها هر کي زودتر بگه دوستت دارم بازنده است

براش بنویس دوستت دارم آخه میدونی.آدما گاهی اوقات خیلی زود حرفها شونو از یاد میبرن ولی یه نوشته ، به این سادگیها پاک شدنی نیست.اگرچه پاره کردن یک کاغذ از شکستن یک قلب هم ساده تره...ولی بنویس...

 يكى از استادان رشته ى فلسفه ، در يكى از دانشگا هها وارد كلاس درس مى شود و به دانشجويان مي گويد مي خواهد از آنها امتحان بگيرد ، بعدش صندلى اش را بلند مي كند و مي گذارد روى ميزش ، و مي رود پاى تخته سياه ، و روى تابلو ، چنين مى نويسد : ثابت كنيد كه اصلا اين " صندلى " وجود ندارد ! دانشجويان ، مات و منگ و مبهوت ، هر چه به مغز شان فشار مي آورند و هر چه فرضيه ها و فرمول هاى فلسفى و رياضى را زير و بالا مي كنند ، نمى توانند از اين امتحان سر بلند بيرون آيند . تنها يك دانشجو ، با دو كلمه ، پاسخ استاد را مي دهد . او روى ورقه اش مي نويسد : كدام صندلى ؟؟

 مي خواهم گلي را برايت بفرستم اما مي ترسم از اينکه پژمرده شود پس "س" را از "گل سرخ" و "ل" را از گل " لاله" ، "ا" را از گل "اطلسي" و "م" را از گل " مريم" بر ميدارم و سلام را تقديمت مي کنم

  ديشب فرشته اي فرستادم تااز تو مواضبت كنداماوقتي رسيد توخواب بودي زود برگشت وگفت هيچ فرشته اي نمي تواند مواظب فرشته اي ديگر باشد

 اي تماشايي ترين مخلوق خاكي در زمين! آسماني ميشوم وقتي نگاهت ميكنم

 خواستم خودمو گول بزنم ؛ همه ي خاطراتم رو انداختم يه گوشه اي و گفتم : فراموش يه چيزي ته قلبم خنديد و گفت : يادمه

 كسي كه الفبا رو اختراع كرد يه اشباهه خيلي خيلي بزرگي كرد و اونم اين بود كه : ميون I و U رو فاصله انداخت

 چه زيبا! گفتم دوستت دارم !چه صادقانه پذيرفتي! چه فريبنده ! آغوشم برايت باز شد !چه ابلهانه! با تو خوش بودم !چه كودكانه ! همه چيزم شدي ! چه زود ! به خاطره يك كلمه مرا ترك كردي ! چه ناجوانمردانه ! نيازمندت شدم ! چه حقيرانه! واژه غريبه خداحافظي به من آمد! چه بيرحمانه! من سوختم

 عشق یعنی پاکی و صدق و صفا خود شناسی حق شناسی از وفا عشق یعنی دور بودن از خطا بنده بودن خلوت دل با خدا عشق یعنی نفس را گردن زدن پاک و طاهر گشتن روح و بدن عشق یعنی صیقل زنگار دل دیدن اسرار غیب در جام دل

 عشق با غرور زيباست ولي اگر عشق را به قيمت فرو ريختن ديوار غرور گدايي كني... آن وقت است كه ديگر عشق نيست صدقه است

 حقيقت نه با شنا کردن بلکه با غرق شدن کشف مي شود شنا کردن حادثه ايست که در سطح اتفاق مي افتد غرق شدن تو را به اعماق بي انتها مي برد

 اگر نميتواني بالا بري پس سيب باش تا با افتادنت انديشه اي بالا رود

 میدونی آدما بین الف تا ی قرار دارند. بعضی ها مثل " ب " برات میمیرند، مثل " د " دوستت دارند، مثل " ع " عا شقت میشوند، مثل " م " منتظر می مونند تا یه روز مثل " ی " یارت بشن.

  سه چيز در زندگي هيچگاه باز نمي گردند: زمان، کلمات و موقعيت ها. سه چيز در زندگي هيچگاه نبايد از دست بروند: آرامش، اميد و صداقت. سه چيز در زندگي هيچگاه قطعي نيستند: رؤيا ها ، موفقيت و شانس .

سه چيز در زندگي از با ارزش ترين ها هستند: عشق، اعتماد به نفس و دوستان

 وقتي خاطره هاي آدم زياد ميشه ديوار اتاقشون پر عکس ميشه اما هميشه دلت واسه اوني تنگ ميشه که نميتوني عکسشو به ديوار بزنی

 وقتی که به دنیا اومدم صدایی در گوشم طنین افکند و گفت من تا آخرین لحظه عمرت با تو هستم گفتم تو کیستی گفت من غمم: پیش خود خیال کردم که غم عروسکی هست که من با اون بازی کنم اما الان که فکرشو میکنم میبینم من بازیچه ای هستم به دست غم  

با هزار و يک ترفند شاخه گلي مصنوعي را در ميان گلهاي شاداب گلدانت پنهان کردم، و در دفتر خاطراتت نوشتم: «تو را دوست دارم، خواهم داشت تا زماني که آخرين گل پژمرده شود...»

 اگر در خواب میدیم غم روز جدایی را به دل هرگز نمیدادم خیال آشنایی را

تیری زدی به قلبم رد نکردم جدایی را تو کردی من نکردم

 اگر چشمان من دریاست تویی فانوس شبهایش اگر حرفی زدم از گل تویی مفهوم و معنایش

 در دنیایی که مردمانش عصا از دست کور میزنند من خوشباور آنجا محبت جستجو کردم

  اونی که از معرفت و مردونگی دم میزنه بی هوا از پشت به آدم خنجر میزنه

 معرفت در گرانیست به هر کس ندهندش پر طاووس قشنگ است به کرکس ندهندش

 دوست دارم سیگار باشم لوطیان دودم کنند دوست ندارم شمع باشم دختران فوتم کنند

واست شب اس ام اس زدم که بگم : دنیام تاریکه مثل شب ، تنهام مثل ماه ، کوچیکم مثل ستاره ؛ اما دوستت دارم اندازه آسمونی که اندازه نداره...

چه رنجی است لذت ها را تنها بردن... و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن... و چه بدبخت آزاد دهنده ایست تنها خوشبخت بودن...


:: موضوعات مرتبط: طﻨﺰ و ﺳﺮﮔﺮﻣﯽ , ﺷﻌﺮ و ﻗﻄﻌﺎت ادﺑﯽ , دل نوشته , ,
:: برچسب‌ها: نوشته عاشقانه ,



درد بزرگی است
نوشته شده در 18 مهر 1389
بازدید : 1947
نویسنده : TAKPAR

درد بزرگی است که عاشق باشی,

اما معشوقی نداشته باشی و ..

رنج عظیمی است که معشوق باشی,

 اما لیاقت عشق را در خود نیابی


:: موضوعات مرتبط: ﺷﻌﺮ و ﻗﻄﻌﺎت ادﺑﯽ , دل نوشته , ,
:: برچسب‌ها: درد بزرگی است ,



تنهايي
نوشته شده در 18 مهر 1389
بازدید : 2137
نویسنده : TAKPAR

رنج تلخ است ولي وقتي آن را به تنهايي مي کشيم

 تا دوست را به ياري نخوانيم،

براي او کاري مي کنيم و اين خود دل را شکيبا مي کند

طعم توفيق را مي چشاند

و چه تلخ است لذت را "تنها" بردن

و چه زشت است زيبايي ها را تنها ديدن

و چه بدبختي آزاردهنده اي ست "تنها" خوشبخت بودن

در بهشت تنها بودن سخت تر از کوير است

در بهار هر نسيمي که خود را بر چهره ات مي زند

 ياد "تنهايي" را در سرت زنده ميكند

"تنها" خوشبخت بودن خوشبختي اي رنج آور و نيمه تمام است

" تنها" بودن ، بودني به نيمه است

و من براي نخستين بار در هستي ام رنج "تنهايي" را احساس کردم


دکتر علی شریعتی


:: موضوعات مرتبط: ﺷﻌﺮ و ﻗﻄﻌﺎت ادﺑﯽ , دل نوشته , ,
:: برچسب‌ها: تنهايي ,



زن
نوشته شده در 18 مهر 1389
بازدید : 2348
نویسنده : TAKPAR

زن

زن عشق مي كارد و كينه درو مي كند...

 ديه اش نصف ديه توست و مجازات زنايش با تو برابر...

 مي تواند تنها يك همسر داشته باشد

 و تو مختار به داشتن چهار همسرهستي ....

براي ازدواجش ــ در هر سني ـ اجازه ولي لازم است

 و تو هر زماني بخواهي به لطف قانونگذار ميتواني ازدواج كني ...

 

 

 او مي زايد و تو براي فرزندش نام انتخاب مي كني....

 

او درد مي كشد و تو نگراني كه كودك دختر نباشد ....

 او بي خوابي مي كشد و تو خواب حوريان بهشتي را مي بيني ....

 او مادر مي شود و همه جا مي پرسند نام پدر ...

و هر روز او متولد میشود؛ عاشق می شود؛ مادر می شود؛

 پیر می شود و میمیرد...

و قرن هاست که او؛ عشق می کارد و کینه درو می کند

 چرا که در چین و شیارهای صورت مردش به جای گذشت،

 زمان جوانی بر باد رفته اش را می بیند و در قدم های لرزان مردش؛

 گام های شتابزده جوانی برای رفتن و درد های منقطع قلب مرد؛

 سینه ای را به یاد می اورد که تهی از دل بوده و پیری مرد رفتن و فقط رفتن را در دل او زنده می کند...

و اینها همه کینه است که کاشته می شود در قلب مالامال از درد...!

و این رنج است


:: موضوعات مرتبط: ﺷﻌﺮ و ﻗﻄﻌﺎت ادﺑﯽ , دل نوشته , ,
:: برچسب‌ها: زن ,



پسر عاشق
نوشته شده در 18 مهر 1389
بازدید : 2477
نویسنده : TAKPAR

پسر عاشق

دختر با نا امیدی و عصبانیت به پسر که روبرویش ایستاده بود نگاه می کرد کاملا از او نا امید شده بود از کسی که انقدر دوستش داشت و فکر می کرد که او هم دوستش دارد ولی دقیقا موقعی که دختر به او نیاز داشت دختر را تنها گذاشت از بعد از پیوند کلیه در تمام مدتی که در بیمارستان بستری بود همه به عیادتش امده بودن غیر از پسر چشمهایش همیشه به دری بود که همه از ان وارد می شدند غیر از کسی که او منتظرش بود حتی بعد از مرخص شدن از بیمارستان به خودش گفته بود که شاید پسر دلیل قانع کننده ای داشته باشد ولی در برابر تمام پرسشهایش یا سکوت بود یا جوابهای بی سر و ته که خود پسر هم به احمقانه بودنش انها اعتراف داشت تحمل دختر تمام شده بود به پسر گفت که دیگر نمی خواهد او را ببیند به او گفت که از زندگی اش خارج شود به نظر دختر پسر خاله اش که هر روز به عیادتش امده بود با دسته گلهای زیبا بیشتر از پسر لایق دوست داشتن بود دختر در حالت عصبی به پهلوی پسر ضربه ای زد زانوهای پسر لحظه ای سست شد و رنگش پرید چشمهایش مثل یخ بود ولی دختر متوجه نشد چون دیگر رفته بود و پسر را برای همیشه ترک کرده بود . دختر با خود فکر می کرد که چه دنیای عجیبی است در این دنیا که ادمهایی مثل ان غریبه پیدا می شوند که کلیه اش را مجانی اهدا می کند بدون اینکه حتی یک تومان پول بگیرد و حتی قبول نکرده بود که دختر برای تشکر به پیشش در همین حال پسر از شدت ضعف روی زمین نشسته بود و خونهایی را که از پهلویش می امد پاک می کرد و پسر همچنان سر قولی که به خودش داده بود پا بر جا بود او نمی خواست دختر تمام عمر خود را مدیون او بماند ولی ای کاش دختر از نگاه پسر می فهمید که او عاشق واقعی است

:: موضوعات مرتبط: رمان و داﺳﺘﺎن , دل نوشته , ,
:: برچسب‌ها: پسر عاشق ,



غوغا
نوشته شده در 18 مهر 1389
بازدید : 1927
نویسنده : TAKPAR

شـدم بر صورتی عاشق که بر مـه می کند غوغا

 

 

                         چه صــورت؟ صــورت دلبــر، چــه دلبــر؟ دلبر زیبــا

 

 

اگر رویش نمی بینم دو چشمم چشمه ای گردد

 

 

                        چه چشمـه؟ چشمه ی لؤلؤ، چه لؤلؤ؟ لؤلؤی لالا

 

 

اگــر در بـــاغ بخـــرامد دو صـــد غلغــل بر انگیـزد

 

 

                        چه غلغــل؟ غلغل بلبــل، چه بلبــل؟ بلبــل شیدا

 

 

خیــالی را کـه می دارم غمــم را همدمی باشد

 

 

                        چه همـدم؟ همـدم محـرم، چه محرم؟ محرم دلها

 

 

نــگـار من بصــد خوبــی دو زلفــش نکهتـی دارد

 

 

                        چه نکهــت؟ نکهــت عنبــر، چه عنـبر؟ عنبـر سارا

 

 

مــرا از بهــر جـانـــانی نظـــامی شربتــی بـایـــد

 

 

                        چه شربــت؟ شربت قاتـل، چه قاتـل؟ قاتـل جانها


:: موضوعات مرتبط: ﺷﻌﺮ و ﻗﻄﻌﺎت ادﺑﯽ , ,
:: برچسب‌ها: غوغا ,



هم خانه ی عشق
نوشته شده در 18 مهر 1389
بازدید : 2427
نویسنده : TAKPAR

شب بی گهست ای ماه من مهمان من شو ساعتی

 

                        هم خانه ی عشق توام هم خان من شو ساعتی

 

بنگـر بــه روی زرد مــن، وز سینــه بنشــان گــرد من

 

                        تا چنــد باشــی درد مــن؟ درمان من شو ساعتی

 

ای چشمــه ی حـیوان بلب، وی زندگــانـی را سبـب

 

                        چون جانـم  آوردی  بلــب، جانــان من شو ساعتی

 

از بهــر مــن در کین مشو، وز شـادیم غمگیـن مشو

 

                        در خون من چندین مشو، در جان من شو ساعتی

 

تا کـی چو آتــش تاختـــن؟ بـر مـن شــرر انداخــتن؟

 

                        در بـزم شــادی سـاختـن، ریحـان من شو ساعتی

 

ای چـتر مــه گیســوی تو، طــغرای مــه ابــروی تـو

 

                        ای مــن غلــام روی تـو، سـلطـان من شو ساعتی

 

ای سوسن و ای سرو هم، سرسبـز چـون بــاغ ارم

 

                        بستان نظــامی را ز غــم، بُستـان من شو ساعتی


:: موضوعات مرتبط: ﺷﻌﺮ و ﻗﻄﻌﺎت ادﺑﯽ , ,
:: برچسب‌ها: هم خانه ی عشق ,